برسد . و بطور كلی ناموس اين عالم چنين است كه هر چيزی وجودش از نقص‏
شروع می‏شود و مسيرش مسير كمال است برای اينكه به كمال لايق خود و كمالی‏
كه امكان رسيدن به آن را دارد برسد .
مسئله اينكه " غايت در خلقت انسان " چيست بر می‏گردد به اينكه "
ماهيت انسان " چيست و در انسان چه استعدادهائی نهفته است و برای‏
انسان چه كمالاتی امكان دارد . هر كمالی كه در امكان انسان باشد بايد
درباره آن بحث كرد [ زيرا ] انسان برای آن كمالات آفريده شده است . و
البته حكمت هم چون به اين اعتبار است كه كاری به خاطر هدفی باشد فرق‏
نمی‏كند كه غايت بگوئيم يا حكمت .
بنابر اين در مورد غايت و هدف خلقت انسان لزومی ندارد كه مستقلا بحث‏
شود . بلكه اين مسئله بر می‏گردد به اينكه انسان چه موجودی است و چه‏
استعدادهائی در او نهفته است ، و به عبارت ديگر چون بحث را از جنبه‏
اسلامی انجام می‏دهيم نه عقلی فلسفی ، بايد ببينيم اسلام چه بينشی درباره‏
انسان دارد و انسانی كه اسلام می‏شناسد ، استعداد چه كمالاتی را دارد كه‏
برای آنها آفريده شده است . طبعا بعثت انبياء هم برای تكميل انسان است‏
. مطلبی كه مورد اتفاق همه است اين است كه انبياء برای دستگيری انسان و
برای كمك به انسان آمده‏اند و در واقع يك نوع خلا و نقص در زندگی انسان‏
هست كه انسان فردی و حتی انسان اجتماعی با نيروی افراد عادی ديگر
نمی‏تواند آن را پر كند و تنها با كمك وحی است كه انسان می‏تواند بسوی‏
يك سلسله كمالات حركت كند .
پس اينكه هدف از بعثت انبياء تكميل انسان و رساندن او به