حدود يكسال پيش ازدواج كردم تو اين يكسال من و همسرم مشكلات مختلفي داشتيم بحث ها و جدل هاي زياد ،واقعا برامون سخت شده بود حتي وقتي كه يكبار خيلي بد باهم دعوا كرديم بحث به خانواده من هم كشيده شد و ديگه شد نور علي نور
همسرم به شدت كينه ايه و اين موضوع منو آزار ميده تصميم گرفتيم از يه مشاور استفاده كنيم متاسفانه رفتن پيش مشاور هم يك اشتباه بزرگ ديگه اي بود مشاور به ما گفت بايد و حتما دو ماه از هم جدا زندگي كنيد همسرم اين شرايط رو سريعا قبول كرد اما من با تعلل و نارضايتي قبول كردم الان كه دارم اين متن رو مي نويسم يك ماهه كه از همسرم جدا زندگي مي كنم من در خانه پدريم و اون هم هرازگاهي خانه خودمون و بيشتر مواقع خانه پدريش
تحمل اين دوري به شدت منو آزار ميده و برام سخته حتي تو اين مدت يكبار اقدام كردم كه برگردم به خونه و باهمسرم هم در اين مورد صحبت كنيم ولي در همون يكبار همسرم كاملا مصر بود كه دو ماه از هم دور باشيم نمي دونم يه حسي بهم ميگه همسرم تو فكر طلاق و جداييه ولي من شخصا خيلي دوستش دارم و دوست دارم دوباره برگردم به خونه و باهم زندگي كنيم دلم گرفته و نمي دونم چه كار ديگه اي مي تونم انجام بدم