چطور با شوهرم کنار بیام - مشاوره و دلداری تنظیم خانواده
0 دوستدار 0 امتیاز منفی
در درد و دل - دلداری
سلام من به تازگی نامزد کردم یه مشکلی که دارم شوهرم رفیق های زیادی داره هم دختر هم پسر.بعضا جشن تولد که میگیرن مختلط هست.منم کل دوران مجردی اصلا اهل پارتی نبودم...و مهمونی مختلط با حجاب کامل بودم .حالا شوهرم میگه برو شیک ترین لباست رو بپوش باید تو مهمونی بدرخشی...من واقعا معذب میشم و احساس بدی بهم دست میده...نمیدونم چکار کنم واقعا...

7 پاسخ

0 دوستدار 0 امتیاز منفی
بنظرم این رفتارا رو ترک نمیکنه وبرای شماهم یه عمر عذاب آوره

عاقلانه تر تصمیم بگیر تا نرفتید زیر یه سقف
من تحقیق کردم ایشون آدم مذهبی بودن
اما نمیدونم چرا همچین تفکری داره که مهمونی ها همه زن و شوهرن چه اشکال داره
شوهرم معتقده یه زن باید تابع شوهرش باشه...
0 دوستدار 0 امتیاز منفی
شما باید این مسائل رو قبل از ازدواج مطرح میکردین نه بعد از ازدواج. الان هم باید با هم صحبت کنید و اونا نسبت به عواقب کارها و ریختن ارزش ها آشکار کنید
سلام دوست عزیز شوهر من اصلا اعتقادی به ریختن ارزش نداره و مدام میگه من و دوستام  ۱۵سال با هم رفیق هستیم
نگاه بد به هم نداریم...اونا هم خانم هاشون پیش شوهر من بی حجاب هستن و همین بیشتر باعث اذیت من میشه...
0 دوستدار 0 امتیاز منفی
عزیزم شما قبل از ازدواج باید سطح فرهنگی و مذهبی هر دو طرف رو میسنجیدین ک ب این مشکل بر نخورین.اختلاف طبقاتی فرهنگی این مشکل رو داره
شوهر من آدم معتقدی هست نمیدونم چرا نسبت به مهمونی با رفیق هاش دیدگاهش عوض میشه.....میگه اونا مثله برادرم میمونن
میگه تو خانم منی منم اختیارت رو دارم ....
0 دوستدار 0 امتیاز منفی
سلام تا زیر یک سقف نرفتید فکری بکنید اگر نمیتونید باعث آزار خودتون نشید
شوهرم میگه این همه زن و شوهر با هم میرن عروسی مختلط
مگه چه ایرادی داره همه زن و شوهرها و رفیق ها با هم کلی مهمونی میرن
تو پیراهن پوشیده بپوش
ایشون خانواده مذهبی دارن خودشون هم کمی مذهبین
اما نمیدونم چطوری بگم من بدم میاد از مهمونی مختلط......
0 دوستدار 0 امتیاز منفی
خب شما از نظرفرهنگی باهم اختلاف دارید هم اون با حجاب شما معذبه هم شما با شرایطی ک اون میخاد معذب هستین و این اصلا مسئله کمی نیست بنظرم تو انتخابتون تجدید نظر کنید تا دیر نشده. مسئله ی فرهنگی یکی معیار های ازدواجه که باید بهش توجه بشه و دست کم گرفته نشه.
0 دوستدار 0 امتیاز منفی
سلام شوهر وپدر یا مادر تا جایی که واجبات خدا زیر پا گزاشته نشه اختیار تو دارن وباید به حرفشون گوش کنی شاید کم کم بگه مشروب هم بخورید واستخر مختلتم برید این که نمیشه البته اگه مسلمونی واعتقادبه خدا واسلام داری.بعدشم چطور اون میخاد بی حجاب باشی جلو دوستاش ولی تو میخای اون یه چیزایی رو رعایت کنه ولی نکنه!
0 دوستدار 0 امتیاز منفی
چقدر خوشحالم ک اتفاقی این متنو خوندم فدات شم من دقیقااااا یه خواستگار داشتم با همین شرابط بله برون هم داشتیم تاریخ عقدم گذاشتیم خدا رو صد هزار میلیون بار ک ب حرف اطرافایان گوش ندادم و زیر بار نرفتم عزیزم همین ک ب پوششت بها میدی یعنی برات احساس مالکیت همسرت مهمه این ک چشم بد نداریم و این داستان من خودم ۷-۸ سال تو اوج راحتی بودم (لباس راحت روابط راحت)و همین چشمای ب ظاهر بد بهم نداشتن پدری از من دراوردن ک ب خواب شبم نمی دیدم اینا قصه ست بستگی ب خودت و روحیاتت داره

بستگی به خودت و باورات داره من از یه جایی ب بعد تغییر کردم و سعی کردم ب اصول پایبند باشم تو کت من یکی نمیرفت پارتی رفتن ولی با پوشش هم ادم سوژه خنده میشه هم کم کم تو جو اونجا هضم میشی و ب مرور شبیه میشی نمیگم عین اونا میشی ولی جو غالبه الان تعریف و چارچوب مذهبی بودن برا هرکسی یه مدله هرکسی تعریف خودشو داره همین ک الان داره ب پوششت گیر میده میخواد بدرخشی تو تعریف من اینه اگر میخوای من برای تو باشم دلیلی نداره بخوام شلخته ظاهر بشم ولی این ک دوست داشتخ باشی با ظاهر آنچنانی حضور پیدا کنم ک بقیه بگن وای چه خوبه چ خوش سلیقه ای من نمی پسندم... اونم کم کم گیرش رو پوشش من زیاد شد گفتم چرا الان اینا رو میگی گفت اولش فکر میکردم چوک تازه تغییرات تو زندگیت دادی میشه یکم پوشش تو یا رفت و امداتو تغییر بدی بعد کم کم کاشف به عمل اومد هرازگاهی خیلی کم (شاید ۷-۸بار) مشروبم خورده بعدشم گفتم نه این موضوع اصلا چیزی نیس ک من کوتاه بیام گفت اوکی این کارو نمیکنم ولی هیچ تضمینی نیست هرکسی هرجور هست همونه تغییری قرار نیست بیافته وقتی من بهم زدم خانواده ش پرسیدن چرا خودش گفته بود با این مهمونیا مشکل داشت ک اونا گفتن ما نمی دونستیم تو میری (مثلا شاید دو سه ماه یه بار) گفته بود ک نه میخوام همسرم کنارم باشه ک پدرشم گفته بود همسرت حرمت داره الان هردو ازدواج کردیم من همسرشو میبینم خب با من متفاوته و قطعا اون گزینه مناسب تری براش بود ... چون واقعا نظام ارزشی ادما هرچقدر که منفاوت باشه ازاردهنده تره هنوز هیچی نشده بود هی میگفت بروز بپوش(من دمده نمی پوشم اتفاقا خیلی وقت برا لباس و ظاهرم میزارم) ک درواقع منظورش بازتر پوشیدن بود هی توضیحات(حتی با لحن خوب) ولی خب ادم ب اون چیزی ک باور داره و براش ارزشع وقتی یکی باهاش مخالف کنه کم کم اعتماد ب نفسش میاد پایین برای منی ک هردو فضا و تجربه کردم الان با روحیات مذهبی واقعا حضور سخته... الانم هنوز دوستای نزدیکم دعوتم میکنن ولی بسته ب فضای موجود(مثلا مختلط باشه یا فقط یه مهمونی ساده باشه) رد میکنم یا قبول میکنم... نمیشه نگاه نکرد نمیشه مقایسه نشد نمیشه شبیه نشد ادم فضای کاری متفاوت فضای دانشگاهی متفاوت محل زندگی متفاوت روش اثر میزاره یه انتخاب داری یا این ادمو میپذیری با شرایطش و سعی کنی مقاومت نکنی و کم کم شبیه خودش و اطرافیانش بشی(حتی به اندازه ۲۰ درصد) یا این ک کلا این تفاوت های فرهنگی(قطعا موارد پیش امده در اینده خیلی بیشتر از مشکل پارتی رفتن یا نرفتنه) ازارت میده و باید رو انتخابت دقت بیشتری بکنی یا حتی شاید تجدید نظر به حرف من اکتفا نکن حتما پیش مشاور برو
این بخش مربوط به ارسال سوال - درد و دل و اشتراک گذاری تجارب در مورد روابط عاطفی ، ازدواج و مسائل زناشویی می باشد
...