ترس جابه‌جایی به شهر دیگر - مشاوره و دلداری تنظیم خانواده
0 دوستدار 0 امتیاز منفی
در سوالات
سلام توروقران توروقران توروقران به من کمک کنید،ما ساکن مرکز استان هستیم ولی به خاطر اینکه شوهرم کاری رو توی شهرستان شروع کرده میگه باید بریم اونجا زندگی کنیم منم از بچگی تا حالا همین جا زندگی کردم خیلی مامان اینامم ساکن مرکز استان هستن من خیلی دارم زجر میکشم به خاطر این قضیه

فشار روحی شدیدی رو دارم تحمل میکنم اصلا راضی نیستم بریم اصلا، به حدی فشار رومه که مطمئنم اگه بریم هزار جور مشکل روانی برام پیش میاد خیلی حالم بده خیلی خیلی توروقران کمکم کنید چجور کنار بیام با این قضیه،تاحالا هیچ مشکلی تو زندگیمون نبوده ولی مشکل همش باعث جر و بحث بینمون شده کمکم کنید توروقران

13 پاسخ

0 دوستدار 0 امتیاز منفی

سلام عزیزم آخه اینم شدمشکل ؟؟

خیلی زشته برای تو که یه خانم عاقلوبالغی هستی وتاحالامشکلی نداشتین برای یک جابه جایی اونم بخاطرکارودرآمدشوهرته اینقدربترسی ونگران باشی والامن خودم به شوهرم فشارمیارم میگم بریم یه شهردیگه زندگی کنیم دوست دارم دوربشیم ولی اون قبول نمیکنه توهم اگه شوهرتودوست داریوزندگیتومیخوای اصلانیازی به اینهمه ترس نیست باخیال راحت باهاش همسفرشو وبهش امید بده تابتونه کاراشوخوب پیش ببره ویه زندگی خوب برات بسازه پابه پاش برو فقط همسرته که برات میمونه پس تنهاش نگذاروسنگ جلوپاش نزار امیدوارم عاقبت خیربشین

0 دوستدار 0 امتیاز منفی
سلام دوست عزیز،

خداروشکر تو زندگیت مشکل نداری و نداشتی که اسم اینو گذاشتی مشکل.

به عنوان کسی که همیشه تو غربت یه شهر دیگه بوده بهت میگم این نکات رو،  امیدوارم به دردت بخوره:

وقتی ازدواج کردی قول دادی همراه و یار همسرت باشی، پس با بهونه ی الکی مرکز استان و خونواده زیر قولت نزن، همراهیش کن تا ملکه اش باشی.

وقتی مردت خسته از سر کار برمیگرده بهت نیاز داره، پیشش باش.

مطمئن باش نمیخواد بهت سخت بگذره و با توجه به شرایط اقتصادی نهایت تلاشش رو میکنه که زندگی راحتی برات فراهم کنه.

به نظر من اینکه کجا باشی مهم نیس، اینکه دلت با دل همسرت باشه مهمه که اتفاقا این وقتی خونواده ها نزدیک نباشن بهتر و بیشتر اتفاق میفته.

خدا براتون خیر و خوشی قرار بده و زندگیتون پر از آرامش باشه.
مهاجرت یکی از مواردی هست که نه تنها بد نیست بلکه بیشتر مواقع هم خیلی خوب بوده
اصلا نگران نباشید ، اگر مهاجرت بد بود پیامبر (ص) از شهر آبا و اجدادیش مکه به مدینه مهاجرت نمی کرد
با خیال راحت با همسرتون همراه بشید و از تجربیات جدید در زندگی لذت ببرید
بنظرم شما باید کنار همسرتون باشین حرفشون کاملا منطقیه که بخاطر کارشون بخوان برن جای دیگه شما هم میتونید بازبون نرم باهاشون حرف بزنید و دلایلتون رو بگین و ازشون بخواین ک اگر مقدور هست نرین شهر دیگه اما اگر واجبه قول بگیرین که به خانوادتون تند تند سر بزنید و در نهایت همراهیشون کنید و بهشون انگیزه و اطمینان بدین ک کنارشون هستین
به نظر من کتاب چه کسی پنیر مرا خورد رو بخون خیلی کمکت میکنه
اسم این که نشد مشکل. اسمش فقط وابستگی به خانواده س. همسرتون حمایت لازم دارن. شما دارید بچگانه فکر میکنید
0 دوستدار 0 امتیاز منفی
سلام دوست عزیز

من خودم هم همین مشکل رو داشتم...البته اگه بشه اسمشو گذاشت مشکل...

من اصلا از تهران بیرون نرفته بودم ولی بعد از ازدواجم مجبور شدم برم یه شهر دیگه اونم تو شهری که هیچکسو اونجا نمیشناسم...کاملا غریبه.... حتی زبونشون هم بلد نبودم...و مهمتر از همه اینه که منو مادر و خواهرم خیلی بهم وابسته ایم

اول همه بهم گفتن بزار همسرت بره سرکار 10 روز اونجا بمونه 10 روز بیاد خونه...ولی من تو زندگی اینو فهمیدم که هیچکس قرار نیست مشکلات زندگیت رو حل کنه همه فقط حرف میزنن و توی دلت رو خالی میکنن... اخر سر هم میگن خودت میدونی خودت خواستی...

با اینکه این جا به جایی برامون خیلی سخت بود...ولی تصمیم گرفتم با همسرم برم...

در حقیقت به همسرم اعتماد کردم... به خودش هم گفتم که اگه همسرم نبود من یک دقیقه هم تو این شهر دووم نمیاوردم... همسرم زندگی منه...و من عاشق این زندگی هستم و مسئولیت این ازدواج رو قبول کردم ....

امیدوارم هرچی برات بهترینه برات اتفاق بیفته... از تغییر تو زندگیت نترس ....بعضی وقتا اتفاق هایی تو زندگیت میفته که دلیلش رو بعدا میفهمی..

مطمئن باش اگه بری هیچی عوض نمیشه... نمیخوام بهت بگم همه چی عالی پیش میره... توی هر زندگی پستی و بلندی هایی هست... و هیچکس از آینده خبر نداره... اگه واقعا میبینی توی توانت نیست اینکار رو نکن قرار نیست به خودت صدمه بزنی که.... ولی اگه ترست فقط بهونه س بیخیالش شو...
میدونم قراره کلی دلت برای خونه و خانواده و خیابون شهرتون تنگ بشه ولی اصلا مهم نیست... برای من که دیگه مهم نیست... الان واقعا خوشحالم...

الان من کلی سرگرمی برای خودم جور کردم... و حقیقت خنده دارش میدونی چیه؟؟؟؟ اینکه اصلا دلم نمی خواد برگردم... باورت میشه؟؟؟؟؟؟ دارم فکر میکنم اینجا خونه بخرم... از اینجا بودن و کنار همسرم بودن راضی راضیم....

امیدوارم موفق باشی دوست عزیز
0 دوستدار 0 امتیاز منفی
والا مردم بخاطر شوهر و زندگیشون خارجم میرن شما بخاطر کار شوهرتون این اداهارو در میارید!!!

مگ قراره با مادر پدرت تا اخر عمرت باشی ک اینجوری رفتار میکنید .درسته سخته دلتنگی اما دلیلی نداره زندگیو اوقات شوهرتو تلخ کنی .شوهرته ک دوست و همسرت هس تا اخر عمر.

اینکه خیلی اذیت شی یا نه دست خودته متونی بری اونجا همش غر بزنی .منت  کنی ایقدم رو اعصاب شوهرت بری ک یا طلاقت بده یا خیانت کنه یا میتونی خیلی ریلکس با قضیه برخورد کنی بری دوستای جدید پیدا کنی شوهرتو حمایت کنی تا ارامش داشته باشه باهات

اگ کارش بدرد نخوره و ارزش نداره باهاش منطقی بحرف راضی نشد از بزرگترا بخاه بحرفن باهاش اگه نه

که بهتره این رفتارارو بزاری کنار و ب فکر ارامش شوهرت باشی . اینقدم این رفتارای بچکانه که روانی میشم ازینحرفا رو ادامع ندید.
0 دوستدار 0 امتیاز منفی
شما ازدواج کردی که همراه و یار و یاور همسرت باشی اگه قراره سختی ای باشه قطعا بین هر دوتون تقسیم میشه و درکنار هم از پسش برمیاین.
0 دوستدار 0 امتیاز منفی
سلام دوست عزیز.چراانقدقسم؟مگه قراره چه اتفاقی بیفته که انقدرررررشلوغش کردی؟چرابایدمشکل روانی برات بوجودبیاد؟شمااول باخودت کناربیا مطمئنا بااین قضیه هم کنارمیای عزیز.مگه شماازدواج نکردی که یه زندگی جدیدومستقل ازخانوادتوشروکنی؟خب الآن این همه آزاربرای خودتوهمسرت برای چیه؟وقتی قراره کنارهمسرت باشی پس چه ایرادیه شرایطشودرک کنیوکنارش باشی. قراره بری یه شهردیگه. پس اوناییکه مهاجرت میکنن به کشورهای دیگه بخاطرهمسروزندگیشون بایدهمه راهی تیمارستانهاشده باشن؟نه اینطورنیس. میتونی بری وبه خانوادتم سربزنی. حتی اگه شرایط رفتوآمدنبودمیتونی تماس تصویری داشته باشیودلتنگیتوکمترکنی
0 دوستدار 0 امتیاز منفی
این مشکله؟

شما حتما دانشجو نبودید تا در شهرهای مختلف تنها زندگی کنید.

همه جای دنیا مثل همه

مهم خودتون هستید که چطور از شرایط استفاده کنید.

جسور باشید و از ۲ روز دنیا لذت ببرید
0 دوستدار 0 امتیاز منفی
سلام دوست گلم ببین اگر شما تو محل زندگی فعلیتون سرکار نمیری یا تحصیل نمیکنی که هر روز مجبور باشی اونجا باشی و فقط مساله ت دوری از خانواده هاست با خیال راحت و بدون ترس با همسرت برو و بهش دلگرمی بده و مطمئن باش میتونی زود زود خانواده تو ببینی و چون الان جوونی میتونی شرایط رو روزبروز بهتر کنی اگه کمک کنی تو شغل جدید همسرت موفق بشه احتمالا بتونید در آینده باز برگردید به محل فعلی. به این نکته توجه داشته باش که شوهرت الان با شروع این کار جدید کلی استرس و فشار روشه و جز راحتی شما هدفی نداره پس زندگیتو سر هیچ و پوچ خراب نکن و به قدرت خودت به عنوان یه زن تو زندگیت ایمان داشته باش. موفق باشی
0 دوستدار 0 امتیاز منفی
سلام خانم خسته نباشی به قول دوستانمون این مشکل نیس که تااین حدبزرگش کردی ...

امااگرروحیات شمابه نحوی هس که نمیتونی ازخانوادت دورباشی باچندتاجلسه ی مشاوره ساده حل میشه ومطمئن باش یک زندگی جدیدی وباهیجانات بیشتربراتون پیش میددمحیط جدید،رفتارهای جدیدو...پس مشکل روبزرگ نکنید به حرفهای شوهرتون اطمینان کنیدتادنیابرات بهشت بشه

توی دنیاشوهرت بایدبرات مهم باشه چون زندگی خودت هست وماهم دلسوز شماکه جوابی براتون میزاریم

به امیدحق
0 دوستدار 0 امتیاز منفی
سلام این مشکلی که شمامیگین بخداقسم اصلاهم بزرگ نیست آدم وقتی ازدواج میکنه بایدهمه جوره توسختی وشادی کناره همسرش باشه یه چندسالی تویه شهرکوچیکم زندگی کنی جزاینکه به چشم شوهرت عزیزترمیشی وعلاقه شوهرت بهت بیشترمیشه هیچ مشکلی نداره پشت شوهرت باش وحمایتش کن بجای اینکه دستشوبگیری که درآینده همش ناراحت این نباشه که اگه توبامن میومدی وضعم این نمیشدپاشونگیرکمکش کن رشد کنه
0 دوستدار 0 امتیاز منفی
سلام اول اینکه با شوهرت حرف بزن که آیا میشه شما نرید اونجا. دوم توافق کن برا یکسال بری اونجا بعد تصمیم بگیری برا موندن و برگشتن. سوم  موفقیت شوهرت و زندگیت اولویت اولت باشه عزیزم  برا پیشرفت زندگیت جا نزن. کم کم کنار میای غصه نخور بسپارب خدا
0 دوستدار 0 امتیاز منفی
عرض سلام  اگه از من میشنوید که هفت سال توی غربت زندگی کردم اینه که همراه همسرتون باشین هرجایی که همسرتون رفتن شما هم در کنارش و باهاشون همراه باشین فرد روزهای سخت همسرتون باشین از سفر کردن نترسین و به عنوان یک فرصت برای شناخت اطرافتون هم بهش نگاه کنین خیالتون هم از همه بابت میتونه جمع باشه
0 دوستدار 0 امتیاز منفی
سلام

واقعا متاسفم

من دقیقا همین اتفاق افتاد برام

مجبورشدم برای کار برم شهرستان خانمم کلی فیلم در آورد بعد هم که راضی شد بریم من رفتم خونه و مغازه گرفتم و خانمم مادرش دخالت کرد و زد زیر همه چی، اتفاقات بدی افتاد، الان در استانه جدایی هستیم

ایا یه جابجایی ارزش به اینجاکشیدن داشت

حواستون باشه زندگیتون رو خراب نکنید....
این بخش مربوط به ارسال سوال - درد و دل و اشتراک گذاری تجارب در مورد روابط عاطفی ، ازدواج و مسائل زناشویی می باشد
...